سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهانه ای برای عاشق بودن

سلام خوبین من ایمیلمو عکسمو براتون میذارم اگه خواستین میتونین با مسنجر باهام چت کنین

reyhanehkhatib0044@yahoo.com


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/19ساعت 1:20 صبح توسط GHAZALE نظرات ( ) |

مینویسم از دو چشمت که برایم دنیاست، همه زیبای دنیا ز دو چشمت پیداست

 

 


نوشته شده در سه شنبه 92/2/17ساعت 8:30 عصر توسط GHAZALE نظرات ( ) |

به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی. به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت. به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر. به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست


نوشته شده در سه شنبه 92/2/17ساعت 8:27 عصر توسط GHAZALE نظرات ( ) |

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم .
استاد گفت: عشق یعنی همین
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که:به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین
----------------


نوشته شده در سه شنبه 92/2/17ساعت 8:26 عصر توسط GHAZALE نظرات ( ) |

لحظه دیدار نزدیک ست.
باز من دیوانه ام ? مستم.
باز می لرزد ? دلم ? دستم.
باز گوئی در جهان دیگری هستم.
های ! نخراشی بغفلت گونه ام را ? تیغ !
های نپریشی صفای زلفکم را ? دست !
و آبرویم را نریزی دل !
- ای نخورده مست -

لحظه ی دیدار نزدیک ست


نوشته شده در سه شنبه 92/2/17ساعت 8:25 عصر توسط GHAZALE نظرات ( ) |

   1   2      >

Design By : Pichak